پارت هفتاد و ششم

زمان ارسال : ۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

همان لحظه چند ضربه به در نواخته شد. مهرداد از روی صندلی برخاست و در را گشود. ستار پشت در بود که برای دیدن دخترش آمده بود. با مهرداد دست داد و با لحنی قدرشناسانه گفت:

ـ مهرداد جان چند وقته کار و زندگیتو به خاطر نگار ول کردی اینجا موندی. این‌‌ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.